مسی
 


Monday, July 22, 2002
  • در اينجا هر چيزی مأموريتی دارد، حتی عالی‌ترين و گرامی‌ترين عزيزها و مقدس‌ها مأمورند، مقدمه‌اند برای مصلحتی. دوستی برای چيست؟ دوستی الفتی است که طبيعت يا خدا در دلها نهاده‌است تا به آن «وسيله» مردم را به تعاون و همکاری و همگامی در "امور" زندگانی "وادار" سازد.
    .
    .
    .
    چه سخت و غم‌انگيز است سرنوشت کسی که طبيعت نمی‌تواند سرش را کلاه بگذارد. چه تلخ است ميوۀ درخت بينائی!
    .
    .
    .
    پس چه بايد کرد؟ اين سرزمين را با عقل مصلحت‌انديش ساخته‌اند. پس بايد با عقل مصلحت‌انديش در آن زيست. و چارۀ ديگری پيدا نيست و من چنين کردم اما چنين نبودم و اين دوگانگی مرا رنج می‌داد. مرا همواره دو نيمه می‌کرد. نيمی بودنم، نيمی زيستنم و من در ميانه نمی‌دانستم کدامينم؟!
    دکتر علی شريعتی



Saturday, July 20, 2002
  • خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
    به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود

    طمع در آن لب شيرين نکردنم اولی
    ولی چگونه مگس از پی شکر نرود

    سواد ديده غمديده‌ام به اشک مشوی
    که نقش خال توام هرگز از نظر نرود

    ز من چو باد صبا بوی خود دريغ مدار
    چرا که بی سر زلف توام بسر نرود

    دلا مباش چنين هرزه‌گرد و هرجائی
    که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود

    مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
    که آب روی شريعت بدين قدر نرود

    من گدا هوس سرو قامتی دارم
    که دست در کمرش جز بسيم و زر نرود

    تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
    وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

    سياه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بينم
    چگونه چون قلمم دود دل بسر نرود

    به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفيد
    چو با شه در پی هر صيد مختصر نرود

    بيار باده و اول به دست حافظ ده
    بشرط آنکه ز مجلس سخن بدر نرود



Saturday, July 13, 2002
  • ای تو جانی توی رگهام
    صدای پای نفسهام
    ای که بوی تو رو داره
    لحظه‌های خواب و رويا

    فرصت بودن با تو اگه حتی يه نفس بود
    برای باور بودن همه چيز و همه کس بود

    کاش می‌شد با تو بهار آرزوهام پا بگيره
    کاش می‌شد با تو دوباره زندگی معنا بگيره

    کوچ عاشقانه تو
    لحظه شکستن من
    خلوت شبانه من
    تا هميشه از تو روشن

    از غم نبودن تو
    گريه کردم تو نديدی
    حق حق تلخ صدامو
    تو نبودی نشنيدی

    عصار



Wednesday, July 10, 2002
  • آبی دريا قدقن
    شوق تماشا قدقن
    عشق دو ماهی قدقن
    با هم و تنها قدقن
    برای عشق تازه
    اجازه بی اجازه

    پچ پچ و نجوا قدقن
    رقص سايه‌ها قدقن
    کشف بوسه بی‌هوا
    به وقت دنيا قدقن
    برای خواب تازه
    اجازه بی اجازه

    در اين قربت خانگی
    بگو هرچی بايد بگی
    غزل بگو به سادگی
    بگو زنده باد زندگی
    برای شعر تازه
    اجازه بی اجازه

    از تو نوشتن قدقن
    گلايه کردن قدقن
    عطر خوش زن قدقن
    تو قدقن من قدقن

    برای روز تازه
    اجازه بی اجازه


Tuesday, July 09, 2002
  • لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...

    تو ای ناياب، ای ناب
    مرا درياب، درياب
    منم بی‌نام، بی‌بام
    مرا درياب تا خواب

    مرا درياب مستانه
    مرا درياب تا خانه
    مراقب باش تا بوسه
    مرا درياب بر شانه

    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...

    مرا درياب من خوبم
    هنوزم آب می‌کوبم
    هنوزم شعر می‌ريسم
    هنوزم باد می‌روبم

    مرا درياب در سرما
    مرا درياب تا فردا
    مرا درياب تا رفتن
    مرا درياب تا اينجا

    مرا درياب تا باور
    مرا درياب تا آخر
    مرا درياب تا پارو
    مرا درياب تا بندر

    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...
    لا لا لا لا لا لا لا ...


Monday, July 08, 2002


Saturday, July 06, 2002
  • ديروز را دانسته آمديم.
    امروز را ندانسته عاشقيم.
    و فردا روز را ... ای رند مانده بر دو راهی دريا و دايره،
    خدا را چه ديده‌ای!
    سيدعلی صالحی



Friday, July 05, 2002


 
Messi is here,
Messi is there,
Messi is eveywhere ...




Home       Archives