هنگامي كه مهر شما را فراميخواند، از پياش برويد، اگرچه راهش دشوار و ناهموار است.
و چون بالهايش شما را در بر ميگيرند، وا بدهيد، اگرچه شمشيري در ميانِ پرهايش نهفته باشد و شما را زخم برساند.
و چون به شما سخن ميگويد او را باور كنيد، اگرچه صدايش رؤياهاي شما را برهم زند، چنان كه بادِ شمال باغ را ويران كند.
زيرا كه مهر در همان دَمي كه تاج بر سر شما ميگذارد، شما را مصلوب ميكند. همچنان كه ميپروراند، هَرَس ميكند.
همچنان كه از قامتِ شما بالا ميرود و نازكترين شاخههاتان را كه در آفتاب ميلرزند نوازش ميكند، به ريشههاتان كه در خاك چنگ انداختهاند فرود ميآيد و آنها را تكان ميدهد.
شما را مانندِ بافتههاي جو در بغل ميگيرد.
شما را ميكوبد تا برهنه كند.
شما را ميبيزد تا از خس جدا سازد.
شما را ميسايد تا سفيد كند.
شما را ميوَرزَد تا نرم شويد؛
و آنگاه شما را به آتش مقدس خود ميسپارد تا نانِ مقدس شويد، بر خوانِ مقدس خداوند.